بچه بي زور

ساخت وبلاگ

بچه که بودم خانواده ام مرا به شوادون فرستادند تا هندوانه که خنک شده بود را به بالا بیارم و برای عصرانه صرف کنیم . هندوانه را چند پله آوردم .سنگین بود و زورش را نداشتم و از دستم افتاد و به پایین غلطید وچند تکه شد و به همان جا برگشت ولی نه سالم مثل قبل !! نگاهش کردم خیلی قرمز بود و کمی از آن برداشتم و در دهان گذاشتم خیلی شیرین و مزه تاپی داشت و مقداری به تنهایی از آن خوردم  و بالا آمدم و برای خانواده از مزه اش تعریف کردم نه از نابود شدنش. پدرم هیچ نگفت فقط به خودش  نهیب می زد: تا تو باشی و  یاد بگیری کار بزرگ به بچه کم زور نسپاری! 
هرکسی را بهر کاری ساختند و کار بچه هندوانه آوردن از شوادون نیست

شوشتر نگار...
ما را در سایت شوشتر نگار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savaremehro بازدید : 70 تاريخ : شنبه 5 شهريور 1401 ساعت: 8:06