شوشتر نگار

متن مرتبط با «بچه» در سایت شوشتر نگار نوشته شده است

بچه بي زور

  • بچه که بودم خانواده ام مرا به شوادون فرستادند تا هندوانه که خنک شده بود را به بالا بیارم و برای عصرانه صرف کنیم . هندوانه را چند پله آوردم .سنگین بود و زورش را نداشتم و از دستم افتاد و به پایین غلطید وچند تکه شد و به همان جا برگشت ولی نه سالم مثل قبل !! نگاهش کردم خیلی قرمز بود و کمی از آن برداشتم و در دهان گذاشتم خیلی شیرین و مزه تاپی داشت و مقداری به تنهایی از آن خوردم  و بالا آمدم و برای خانواده از مزه اش تعریف کردم نه از نابود شدنش. پدرم هیچ نگفت فقط به خودش  نهیب می زد: تا تو باشی و  یاد بگیری کار بزرگ به بچه کم زور نسپاری! هرکسی را بهر کاری ساختند و کار بچه هندوانه آوردن از شوادون نیست بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها