ره آورد سفر(۳۲)

ساخت وبلاگ

در بر خورد با آدمها و شناخت فرهنگ و رسوم می توان در سفر یاد گرفت،شنیدن شعر لری خیلی زیباست مردی ساده با سبیلهای پرپشت دستها را برگوش نهاده است غمگنانه و با سوز آواز می خواند مرا بسوی خود کشاند و سرپا گوش شدم در یاد دالکه ام که نیست از او خواستم شعر رابرایم بگوید و معنی کند تا بنویسم و با مهربانی پاسخ مثبت می دهد و آن را برای دیار خویش سوغات می آورم تا بدانند و با شعر لری انس بگیرند:
وِِ فدای مهرو وفای دالکه       
بی حِسووَه صدق و صفای دالکه!

فدای مهر و وفای مادر عزیز که صدق و صفای او بی حساب است.

کُی دنیا اَر بَکِنَن وِت محبت
نِمی رَسَن وِ گردِ پایِ دالکه!

اگر همه دنیا به تو محبت کنند،به گرد پای مادرعزیز نمی رسند.

دِ برهوت اَر ناری تو سایه سَری       هولِت نووَه،رو بِس دِ سای دالکه!

اگر در برهوت هم سایه سری نداری ،نترس،برو در سایه مادرعزیز بایست.

سازبهشتی اَر بیا وِ گوشِت یِمِجُو     ناره ارزشِ یه«رولَه»دِ نایِ دالکه!

اگر همیشه صدای ساز بهشتی بشنوی،ارزش شنیدن یک فرزندعزیزم از نای مادر عزیز را ندارد.

وَختِ بدحولی هِنا مِکی کُی کَسونت   نی هِنا رَسی بِتِر دِ «های»دالکه!

وقت بدحالی همه کسانت را صدا می زنی،فریاد رسی بهتر از«های »مادرعزیز وجود ندارد.
بُوَه اَر بَمیره و بُوئی دل پَریشو    
صد پریشونی آروم مووَه دِ یای دالکه!

اگر پدر بمیرد و دل پریشان شوی،صد پریشانی در کنار مادر عزیز آرام می شود.
رَت دِ دسِت فرشته دالِکی اِ«مراد»   رو «دالکه دالکه»تو بَکو دِ رِثای دالکه!

ای مراد،مادرعزیز فرشته مانندی از دستت رفت،برو آوای مادرعزیزمادرعزیز-درسوگ او سر ده.
و با هر کلمه سوزناکش به یاد مادرم اشک می ریزم و او می خواند و فراق مادرم را بیشتر حس می کردم زیرا شعر لری می خواند و مزیت سفر در صدای مرد آشکار می گردید .

شوشتر نگار...
ما را در سایت شوشتر نگار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savaremehro بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 15:44